wort dictionary
FADE

Hase

der
Plural: Hasen
Genitiv: n

۱. خرگوش، خرگوش صحرایی/ وحشی

عبارات کاربردی:

اشکال کار همین است، گره ی کار در اینجاست

da liegt der Hase im Pfeffer

خبر داشتن، آگاه بودن، اطلاع داشتن

wissen, wie der Hase läuft

حالا می‌ بینم، خواهیم‌ دید که چه پیش می آید

wir werden ja sehen, wie der Hase läuft ugs.

من از همه جا بی‌ خبرم، روحم از این جریان خبر ندارد

mein Name ist Hase ugs.

آدم کارکشته‌ ای/ خبره‌ ای است

er ist ein alter Hase ugs.

کارکشته

ein alter Hase