Hand
die۱. دست [از مچ تا نوک انگشت ها]
دست راست (را بلند کردن/ بالا بردن)
die rechte Hand (heben)
سمت/ دست/ طرف چپ
zur linken Hand
یک مشت، تعداد معدودی
eine Hand voll
دست ها بالا! (به علامت تسلیم)
Hände hoch!
با کسی دست دادن
jemandem die Hand geben/ schütteln/ reichen/ drücken
دست دوستی به سوی کسی دراز کردن
jemandem die Hand zur Versöhnung bieten
دست بچه ای را گرفتن
ein Kind an die Hand nehmen
چیزی را برداشتن/ به دست گرفتن
einen Gegenstand in die Hand nehmen
دوربین به دست
mit einer Kamera in der Hand
کودکان در حالی که دست یکدیگر را گرفته بودند راه می رفتند
die Kinder gingen Hand in Hand
(این خبر) دستِ اول است
ich habe es aus erster Hand
چیزی را دست دوم خریدن
etwas aus zweiter Hand kaufen
چیزی را در دسترس/ دم دست داشتن، چیزی دم دست کسی بودن [عا]
etwas bei der/ zur Hand haben
برسد به دست آقای فلان
zu Händen des/ von Herrn X (in Adressen)
چیزی را در دسترس کسی گذاشتن
jemandem etwas an die Hand geben
دست در دست هم، باهم
Hand in Hand
این پیراهن با دست دوخته شده است
das Kleid ist von Hand genäht
خدمت (به دست) آقای ... (در نامه نگاری)
zu Händen von Herrn ...
کاری را از مدت ها پیش زمینه چینی کردن/ تدارک دیدن
etwas von langer Hand vorbereiten
این امر به هیچ وجه بعید نیست، احتمالش بسیار زیاد است
das ist nicht von der Hand zu weisen
در این کار خیلی فرز است، این کار برایش مثل آب خوردن است [عا]
die Arbeit geht ihm leicht/ schnell von der Hand
چیزی را (مخفیانه) به کسی دادن/ به دست کسی رساندن
jemandem etwas in die Hände spielen
صاحب چیزی عوض شدن، به دست کس دیگری افتادن
in andere Hände übergehen
به دست نااهل افتادن
in die falschen Hände gelangen/ geraten
چیزی را از دست دادن/ ول کردن، از چیزی دل کندن
etwas aus der Hand geben
به کسی کمک کردن
jemandem an die/ zur Hand gehen
به کمک، به وسیله، با، بر پایه، بر اساس (حرف اضافه)
anhand (Präposition)
(با یکدیگر) همکاری کردن، دست به دست یکدیگر دادن
Hand in Hand arbeiten
انتحار/ خودکشی کردن، خود را کشتن
Hand an sich legen
دستم بسته است، کاری از دستم ساخته نیست
mir sind die Hände gebunden
از دختری خواستگاری کردن
um die Hand eines Mädchens anhalten
مخفیانه، زیرِجلی؛ از راه غیر قانونی، قاچاقی؛ [نیز:] به طور خصوصی؛ به طور غیر رسمی؛ به طور جنبی
unter der Hand
از چیزی از یک منبع غیر رسمی مطلع شدن
etwas unter der Hand erfahren
چیزی را مخفیانه (قاچاقی) فروختن
etwas unter der Hand verkaufen
دست به دهان بودن/ زندگی کردن، درآوردن و خرج کردن، پس انداز نداشتن
von der Hand in den Mund leben
مثل ریگ پول خرج کردن
mit vollen Händen Geld ausgeben
دست خالی (بدون کادو) آمدن
mit leeren Händen kommen
با حرکات دست و پا منظور خود را رساندن
sich mit Händen und Füßen verständlich machen
با چنگ و دندان در مقابل چیزی مقاومت کردن
sich mit Händen und Füßen gegen etwas wehren
او رهبری را در دست دارد
die Führung liegt in seinen Händen
گیر کسی (به دست کسی) افتادن
jemandem in die Hände fallen
کاری را بر عهده گرفتن
etwas in die Hand nehmen
مدت هاست که دیگر کتابی به دست نگرفته است (نخوانده است)
er hat schon lange kein Buch mehr in die Hand genommen
دست به دست گشتن (از مالکیت کسی به مالکیت کسی دیگر درآمدن)
von Hand zu Hand gehen; durch viele hände gehen
بدون مدل نقاشی کردن
aus der freien Hand zeichnen
این که مثل روز روشن است، بدیهی است، معلوم است، خیلی واضح است
das liegt (klar) auf der Hand!
با کمک یک مثال
an Hand eines Beispiels
سرم خیلی شلوغ است، خیلی گرفتارم، یک دنیا کار دارم، خیلی کار دارم
ich habe alle/ beide Hände voll zu tun
دست و دل باز بودن
eine offene Hand haben
آزادی عمل داشتن
freie Hand haben
دست کسی را باز گذاشتن (در)، به کسی آزادی عمل دادن (در)
jmdm. freie Hand lassen (in Dat.)
خیلی دست و پا چلفتی است
er hat zwei linke Hände
دست روی دست گذاشتن، عاطل (و باطل) نشستن؛ مگس پراندن
die Hände in den Schoß legen
آنچنان تاریک بود که چشم چشم را نمی دید
es war so dunkel, dass man die Hand nicht vor den Augen sehen konnte
با کسی ازدواج کردن
jemandem die hand fürs Leben reichen
دست روی کسی دراز کردن
die Hand gegen jdn. erheben
قضیه پر و پا قرص است
die Sache hat Hand und Fuß
از این دست میدی از اون دست می گیری
eine Hand wäscht die andere (du hilfst mir, ich helfe dir)
رک و راست باش (باشیم)!
Hand aufs Herz!
در کاری دست (دخالت) داشتن
die Hand im Spiel haben
قول بده!
gib mir die Hand darauf!
صد درصد ضمانت کسی/ چیزی را کردن؛ قسم خوردن که
seine/ die Hand für jemanden ins Feuer legen