Geld
das۱. پول
unz. (allg.)
پول پیشم نبود، پول همراهم نداشتم
ich hatte kein Geld bei mir
پولِ خرد/ درشت
kleines/ großes Geld
falsches Geld => Falschgeld
بدونِ پول، مجانی، مفت
ohne Geld
(به آسانی) پول(ـِ کلانی) درآوردن/ به جیب زدن
(das große) Geld machen ugs.
چیزی را (تبدیل به) پول کردن، چیزی را فروختن
etwas zu Geld(e) machen
پول درآوردن
Geld verdienen
پول نقد کردن
Geld flüssig machen
پول خرد کردن، پول تعویض کردن
Geld wechseln
پول به حساب بانکی واریز کردن
Geld auf ein Konto einzahlen
در بانک پول داشتن
Geld auf der Bank haben
چیزی را گران خریدن
etwas für teures Geld kaufen
پول از حساب بانکی برداشتن
Geld vom Konto abheben
پول نقد
Bargeld
به قیمتش می ارزد
das ist sein Geld wert
پول حرام
schmutziges Geld
حیف پول! (به خریدنش نمی ارزید)
schade ums Geld
وقت طلاست
Zeit ist Geld
در پول غلتیدن، توی پول غلت خوردن/ زدن، پول کسی از پارو بالا رفتن، خیلی ثروتمند بودن
im Geld schwimmen; Geld wie Heu haben
پولِ خود را دور ریختن/ به هدر دادن، ولخرجی کردن، پول خود را نفله کردن، بی حساب و کتاب پول خرج کردن
sein Geld zum Fenster hinauswerfen; sein Geld auf die Straße werfen
پولدار/ ثروتمند شدن، به پول و پله رسیدن [عا]، به ثروت رسیدن
zu Geld kommen
دار و ندار، تمامِ دارایی
Geld und Gut
۲. وجوه، پول؛ بودجه؛ سرمایه ی نقدی
Pl. (öffentliche Gelder usw.)