wort dictionary
FADE

Gang

der
Plural: Gänge
Genitiv: (e)s

۱. (طرزِ) راه‌رفتن؛ قدم

unz. (Art des Gehens)

مثال‌ ها:

راست راه‌رفتن

einen aufrechten Gang haben

(طرزِ) راه‌رفتنِ خرچنگ

KrebsGang

کسی را از طرز راه رفتنش شناختن

jdn. an seinem Gang erkennen

۲. گشت؛ گردش؛ راه؛ کار

(SpazierGang; BesorgungsGang usw.)

مثال‌ ها:

گشتی در پارک

ein Gang durch den Park

رفته‌است گشتِ کوتاهی بزند/ گردشِ کوتاهی بکند

er macht einen kleinen Gang

در راهِ رفتن به

auf dem Gang zu

هنوز کارِ مهمی دارم که باید انجام بدهم

ich muss noch einen wichtigen Gang tun

اولین کاری که کردم آمدم پیشِ تو

mein erster Gang war (der) zu dir

کارِ سختی بود

das war ein schwerer Gang

۳. حرکت؛ (طرزِ) کار؛ راه

unz. (einer Maschine)

مثال‌ ها:

موتورش یک‌دست کار می‌کند

der Motor hat einen gleichmäßigen Gang

(طرزِ) کارِ ماشین را تنظیم‌کردن

den Gang der Maschine regeln

۴. کارکردن، در حالِ کارکردن بودن؛ [مج:] در جریان بودن

in Gang sein; im Gange sein

مثال‌ ها:

قضیه کاملاً به‌جریان افتاده‌است

die Sache ist in vollem Gange

عبارات کاربردی:

اینجا گویا خبرهایی هست/ کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه است

hier ist etwas im Gange

۵. به‌کار/ به‌راه‌انداختن؛ [مج:] به‌جریان‌انداختن، جور/ روبراه‌کردن [عا]

in Gang bringen/ setzen

مثال‌ ها:

موتوری را به کار انداختن

einen Motor in Gang bringen (setzen)

۶. به‌راه/ به‌کارافتادن، (شروع به) حرکت‌کردن، به حرکت درآمدن؛ [مج:] به‌جریان‌افتادن، شروع/ آغازشدن، جریان پیدا کردن

in Gang kommen; sich in Gang setzen

۷. روشن/ در حرکت (فعال) نگهداشتن؛ همچنان ادامه‌دادن، دچارِ وقفه نکردن

in Gang halten

۸. روند، مسیر، جریان، سیر؛ روال

unz.; fig. (Bahn, Verlauf)

مثال‌ ها:

روندِ تاریخ

der Gang der Geschichte

همه چیز روندِ عادی خود را دارد/ به‌روالِ همیشه پیش‌می‌رود

alles geht seinen gewohnten Gang

۹. راهرو؛ کریدور؛ دالان؛ [نیز:] سرسرا

(Durchgang; Flur)

مثال‌ ها:

راهروِ زیرزمینی، نقب

unterirdischer Gang

از راهرویی گذشتن

durch einen Gang gehen

در راهرو منتظرماندن

im Gang warten

۱۰. دنده (ماشین)

(bei einem Auto, Fahrrad usw.)

مثال‌ ها:

دنده را عوض‌کردن

den Gang wechseln

با دندۀ سه رفتن

im dritten Gang fahren

به‌دندۀ دو رفتن، توی دندۀ دو گذاشتن/ زدن [عا]

in den zweiten Gang schalten; den zweiten Gang einlegen/ einschalten

به‌دندۀ خلاص رفتن، توی (دندۀ) خلاص زدن [عا]

den Gang herausnehmen

دندۀ سنگین

niedriger Gang

سرعت را بیشتر کردن، عجله کردن

einen Gang zulegen

۱۱. مجرا؛ لوله

Anat. (GehörGang, GallenGang usw.)

مثال‌ ها:

مجرای شنوایی

Gehörgang

۱۲. [هر یک از غذاهایی که در دورهای مختلف جداگانه سِرو می‌شود، مثلاً در ضیافتها]، دور، مرحله، قسمت

Kochk.

مثال‌ ها:

یک غذا در چهار مرحله

ein Essen von (mit) vier Gängen