Fundament
dasPlural: Fundamente
Genitiv: (e)s
۱. پی؛ [مج نیز:] اساس، بنیان، شالوده، پایه
مثال ها:عبارات کاربردی:
چیزی را پی ریزی کردن، پیِ چیزی را ریختن
das Fundament legen für
با این آموزش سنگ بنای خوبی برای شغل آینده ات پی ریزی می کنی
mit dieser Ausbildung legst du dir ein gutes Fundament für deinen späteren Beruf
اساسِ محکمی/ شالودۀ استواری بودن برای
ein gutes Fundament sein für
۲. پی، شالوده
[Bauingenieurwesen]