Fasson
diePlural: Fassons
Genitiv: NULL
۱. ریخت، فرم، شکل، ترکیب، نوع؛ [مج:] روال، شیوه، سلیقه
مثال ها:
بهروالِ خود
nach seiner eigenen Fasson
او یک کمی چاق شده است
sie ist aus der Fasson geraten
۱. ریخت، فرم، شکل، ترکیب، نوع؛ [مج:] روال، شیوه، سلیقه
بهروالِ خود
nach seiner eigenen Fasson
او یک کمی چاق شده است
sie ist aus der Fasson geraten