Erfüllung
diePlural: Erfüllung
Genitiv: NULL
۱. برآوردن؛ برآوردهشدن، ادا، اجابت؛ انجام، اجرا، ایفا؛ تأمین؛ ارضا، ترضیه
مثال ها:
برآوردهشدن؛ ادا شدن؛ [نیز:] راست از کار درآمدن، تحققیافتن، درست درآمدن
in Erfüllung gehen
ادای وظیفه
Erfüllung der Pflicht
انجام تعهدات
Erfüllung der Verpflichtungen