wort dictionary
FADE

Bock

der
Plural: Böcke
Genitiv: (e)s

۱. حیوان نر [مخصوصا شاخدار مانند بز نر و گوزن و غیره؛ و در مورد خرگوش]

Ziegenbock usw.

مثال‌ ها:

خرگوش نر

Kaninchenbock

آهوی نر

Rehbock

بز نر

Ziegenbock

عبارات کاربردی:

گوشت به دست گربه سپردن

den Bock zum Gärtner machen

خیلی کله شق است

er ist stur wie ein Bock

خیطی بالا آوردن، گاف کردن، خیط کردن؛ گندزدن، گندش را بالا آوردن؛ مرتکب اشتباه شدن

einen Bock schießen ugs.

حال و حوصله کاری را نداشتن

keinen/ null Bock haben auf Akk.; ung. (keinen/ null Bock auf etwas haben)

۲. خرک (ورزش)

Turngerät