Blitz
derPlural: Blitze
Genitiv: (e)s
۱. صاعقه، برق (آسمان)، آذرخش
مثال ها:عبارات کاربردی:
رعد و برق
Blitz udn Donner
مورد اصابت صاعقه قرار گرفتن
von einem Blitz getroffen werden (vom Blitz erschlagen)
سریع مثل برق
schnell wie der Blitz (wie ein geölter Blitz)
مانند صاعقه زده ها/ برق گرفته ها، مات و مبهوت، میخکوب، که خشکش زده/ هاج و واج مانده [عا]
wie vom Blitz getroffen
ناگهانی، غافلگیر کننده؛ (کاملا) غیر منتظره؛ بی مقدمه
wie ein Blitz aus heiterem Himmel
مثل برق، به سرعت برق، آناً، فی الفور، شلاقی [عا]
wie der Blitz (blitschnell)
۲. فلاش (دوربین)