Ballast
derPlural: Ballast
Genitiv: (e)s
۱. وزنه/ جرم تعادل
zum Beschweren
۲. بار زاید، بار زیادی؛ بار سنگین (غیر ضروری)
۳. هر چیز سنگینی که در انبار ته کشتی می ریزند تا از واژگون شدن آن در طوفان جلوگیری کند
۱. وزنه/ جرم تعادل
zum Beschweren
۲. بار زاید، بار زیادی؛ بار سنگین (غیر ضروری)
۳. هر چیز سنگینی که در انبار ته کشتی می ریزند تا از واژگون شدن آن در طوفان جلوگیری کند