Apfel
derPlural: Äpfel
Genitiv: s
۱. سیب؛ درخت سیب
عبارات کاربردی:
کار نامطلوبی را بر خلاف میل و ضرورتا انجام دادن
in den sauren apfel beißen
جای سوزن انداختن نبود (خیلی پر و شلوغ بود)
kein Apfel konnte zur Erde fallen
تره به تخمش میره حسنی به باباش؛ عاقبت گرگ زاده گرگ شود (فرزند در رفتار به پدر و مادرش می رود)
der Apfel fällt nicht weit vom Stamm