Anzeige
diePlural: Anzeigen
Genitiv: NULL
۱. آگهی، اعلان
in der Zeitung
مثال ها:
( در روزنامه) آگهی کردن، (به روزنامه) آگهی دادن
eine Anzeige aufgeben/ in die Zeitung setzen (lassen)
در جواب آگهی ما؛ به دنبال آگهی ما
auf unsere Anzeige (hin)
۲. اطلاعیه، اعلام؛ اطلاع، خبر
Bekanntgabe
مثال ها:
خبر درگذشت
Todesanzeige
۳. شکایت؛ اعلام جرم؛ [نیز:] جریمه
مثال ها:
تهدید کرد که علیه من شکایت/ اعلام جرم خواهد کرد
er drohte mir mit einer Anzeige
علیه کسی شکایت کردن/ اعلام جرم کردن (به)
gegen jmdn. Anzeige erstatten/ machen (bei)
به پلیس شکایت کردن
eine Anzeige bei der Polizei erstatten
۴. نشانگر