Abstand
derGenitiv: e(s)
۱. فاصله
Distanz
مثال ها:عبارات کاربردی:
فاصله بین درختها، فاصله درختها با هم
der Abstand zwischen den Bäumen
به فاصله پنجاه متر،در فاصله پنجاه متری
in 50 Meter Abstand; im Abstand von 50 Meter(n)
به فواصل یکسان
in gleichen Abständen
به فواصل (زمانی) منظم
in regelmäßigen Abständen
از هم فاصله گرفتن
Abstand halten (Auto usw.)
فاصله (ی لازم) را حفظ کردن با/ نسبت به
(gebührenden) Abstand wahren/ halten von
۲. تفاوت، اختلاف؛ فاصله
Unterschied
۳. چشم پوشیدن از، چشم پوشی کردن از، صرف نظر کردن از، منصرف شدن از
Abstand nehmen von
۴. بمراتب [بهتر]
mit Abstand (besser usw.)