Abfall
derPlural: Abfälle
Genitiv: s
۱. آشغال؛ آخال؛ خاکروبه؛ تفاله؛ ته مانده؛ زباله
Reste
مثال ها:
آشغالهای سبزی
der Abfall vom Gemüse
آخال رادیواکتیو
radioaktiver Abfall
۲. افت، نقصان، کاهش، تنزل؛ سرازیری؛ شیب
Minderung, ABnahme
مثال ها:
افت فشار
der Abfall des Drucks
تنزل بازده کار
der Abfall in der Leistung
۳. روگردانی،اعراض؛ برگشتن، جدا شدن؛ ارتداد؛ رهایی؛ شوریدن،شورش؛ ترک اعتقاد
=> abfallen 3
۴. شیب، سرازیری
[Bauingenieurwesen]
۵. شیب، سرازیری
[Bauingenieurwesen]
۶. کاهش، افت، تنزل
[Bauingenieurwesen]
۷.
[Bauingenieurwesen]
۸. زباله، ضایعات