zusetzen
transitiv۱. اضافه کردن به
mit Dativ (hinzufügen)
به آب میوه شکر اضافه کردن
dem Fruchtsaft Zucker zusetzen
۲. ضرر دادن، ضرر کردن، به ضررِ کسی تمام شدن؛ تلف کردن، به هدر دادن
tr., itr. (Geld; Zeit)
این معامله خیلی به ضررم تمام شد، در این معامله خیلی ضرر دادم
ich habe bei diesem Geschäft (viel Geld) zugesetzt
۳. فشار آوردن به، کسی را در فشار گذاشتن؛ عذاب / آزار دادن، کلافه کردن؛ موی دماغِ کسی شدن]
itr.; jmdm. zusetzen
همدیگر را عذاب دادن
sich gegenseitig zusetzen
کسی را با سؤالهای / خواهشهای خود کلافه کردن
jmdm. mit Fragen/ Bitten zusetzen
۴. کسی را از پا انداختن، کسی را تحلیل بردن
itr.; jmdm. zusetzen (Leid usw.)
تحریم ها اقتصاد کشور را از پا در می آورد
die Sanktionen setzen der Wirtschaft des Landes zu
۵. مسدود شدن
راه آب توسط آشغال و رسوبات مسدود شده بود
der Abfluss hatte sich durch Schmutz und Ablagerungen zugesetzt