wort dictionary
FADE

zusagen

transitiv

۱. قولِ کاری را دادن؛ اطمینان دادن که

مثال‌ ها:

به ما قولِ همکاری داده اند، به ما اطمینان / قول داده اند که همکاری کنند

sie haben uns ihre Mitwirkung zugesagt

۲. (دعوتِ کسی را) قبول کردن، جوابِ مثبت دادن

itr. (bei einer Einladung)

مثال‌ ها:

همه قول داده اند که بیایند

sie haben alle fest zugesagt

۳. چیزی را پسندیدن، از چیزی خوشش آمدن، بابِ طبعِ کسی بودن، بابِ دندانِ کسی بودن [عا]

itr.; jmdm. zusagen

۴. چیزی را رک و راست / بی رو در بایستی به کسی گفتن، چیزی را توی صورتِ کسی گفتن

tr.; jmdm. etwas auf den Kopf zusagen