wort dictionary
FADE

zuhören

intransitiv

۱. گوش دادن (به)، گوش کردن (به)

+ Dat.

مثال‌ ها:

تقریباً گوش نمی داد

er hörte kaum zu

متوجه نشدید چه گفتم

Sie haben nicht richtig zugehört

اول گوش کنید (ببینید) چه می گویم

hören Sie mir erst einmal zu!

به حرفِ / به سخنرانیِ کسی گوش دادن

jmdm./ einem Redner zuhören

به گفت و گویی گوش دادن

(bei) einem Gespräch zuhören