wort dictionary
FADE

weit

Adjektiv

۱. وسیع [نیز مج]؛ پهناور؛ پر دامنه، گسترده

(=> weiter); ausgedehnt

مثال‌ ها:

دشتِ وسیع / پهناور

eine weite Ebene

عبارات کاربردی:

در تمامِ آن حوالی؛ در اطراف و اکناف

weit und breit

به معنای بسیار وسیعِ کلمه

im weitesten Sinne des Wortes

بخشهای وسیعِ مردم

weite Kreise/ Teile der Bevölkerung

پا به فرار گذاشتن، فرار را بر قرار ترجیح دادن، گریختن

das Weite suchen

۲. دور؛ طولانی، (دور و) دراز

Entfernung, Weg, Reise usw.

مثال‌ ها:

از اینجا تا ... چقدر راه است؟

wie weit ist es von hier nach ...?

هنوز خیلی راه است / خیلی از راه مانده است؟

ist es noch weit?

از اینجا دور نیست، تا آنجا راهِ زیادی نیست

es ist nicht weit von hier

آن خانه از اینجا خیلی دور است / فاصله دارد

das Haus liegt sehr weit/ weit weg von hier

من اینقدر / به این دوری نمی توانم بپرم

so weit kann ich nicht springen

از راهِ دور

von weit her

از (فاصلۀ) دور؛ [نیز:] از فرسنگها، از همان دور، از دورِ دور [عا]

von weitem

در (فاصلۀ) دو کیلومتریِ اینجا

zwei km weit entfernt von hier

یکی دو ساختمان آن طرفتر / دورتر

ein paar Häuser weiter (entfernt)

عبارات کاربردی:

من حتی به ذهنم خطور نمی کند / به فکرم هم نمی رسد ...

ich bin weit entfernt (davon), zu ...

۳. گشاد؛ بزرگ؛ گل و گشاد [عا]

Kleid usw.

مثال‌ ها:

شلواری را کمی گشاد تر کردن

eine Hose etwas weiter machen

این کفشها برایم خیلی گشاد / بزرگ است

die Schuhe sind mir zu weit

۴. کاملاً؛ بسیار؛ فرسنگها

adv.

مثال‌ ها:

کاملاً باز، بازِ باز [عا]

weit offen

کاملاً / فرسنگها از موضوع دور شدن

weit vom Thema abkommen

بسیار بیشتر از شصت (سال)

weit über sechzig

فرسنگها از کسی پیش بودن

jmdn. weit übertreffen

۵. بمراتب، بسیار

adv. (bei Vergleichen)

مثال‌ ها:

من این تابلو را بمراتب بیشتر می پسندم (تا آن دیگری را)

das Bild gefällt mir weit besser (als das andere)

بمراتب بهتر، بسیار بهتر

bei weitem besser

او (در همه حال) از همه قویتر

er ist bei weitem der Stärkste

به هیچ وجه، ابداً

bei weitem nicht

۶. (در کارت) به کجا رسیده ای / تا کجا پیش رفته ای؟ کارت به کجا رسیده است؟

adv.; wie weit bist du (gekommen mit deiner Arbeit)?

مثال‌ ها:

ما از دیگران پیشیم / جلوییم / جلو زده ایم

wir sind weiter als die anderen

من دیگر حاضرم

ich bin so weit

وقتی که وقتش رسید / شد

[ich werde dir Bescheid sagen] wenn es so weit ist

ما اصلاً نمی خواهیم بگذاریم کار به اینجاها بکشد

wir wollen es nicht erst so weit kommen lassen

پس کار / کارِ ما به اینجا رسیده است که، پس وضع / وضعِ ما به اینجا کشیده است که

so weit ist es schon (mit uns) gekommen, dass

این دیگر از حد می گذرد! قباحت دارد!

das geht zu weit!

افراط / زیاده روی کردن، کاری را از حد گذراندن، شورش را در آوردن

zu weit gehen; es zu weit treiben

تا دیر وقتِ شب

bis weit in die Nacht

ساعتها از نیمه شب گذشته

weit nach Mitternacht

Grammatik

POSITIVweit
KOMPARATIVweiter
SUPERLATIVam weitesten