wort dictionary
FADE

waschen

transitiv

۱. شستن

مثال‌ ها:

موقعِ شستن / شستشو

beim Waschen

دستهایم را کجا می توانم بشویم؟

wo kann ich mir die Hände waschen?

رومیزیِ تمیز / تازه شسته (شده)

eine frisch gewaschene Tischdecke

۲. خود را شستن، شستشو کردن

sich waschen

۳. تطهیر کردن [به پولِ غیرِ قانونی صورتِ قانونی دادن]؛ شرعی / مشروع کردن

illegal erworbenes Geld