vorziehen
transitiv۱. جلو (تر) کشیدن
nach vorn ziehen
۲. کشیدن
Vorhang
۳. بیرون کشیدن
hervorziehen
مثال ها:
چیزی را از زیرِ تخت بیرون کشیدن
etwas unter dem Bett vorziehen
۴. جلو تر انداختن / آوردن / کشیدن
Termin usw.
۵. جلو انداختن، تقدم / اولویت قائل شدن برای
Arbeit usw.
۶. ترجیح دادن (بر / به)، بهتر دانستن (از)، مرجح دانستن (بر)؛ [نیز:] صلاح را در کاری دیدن؛ به کسی بیشتر توجه داشتن از / تا
+ Dat.; (bevorzugen)
مثال ها:
توافق را (بر مشاجره) ترجیح دادن
eine Verständigung (dem Streit) vorziehen
ترجیح دادم / صلاح در این دیدم که در خانه بمانم
ich zog es vor, zu Hause zu bleiben
به شاگردی بیشتر (از دیگران) توجه داشتن
einen Schüler (den anderen) vorziehen