wort dictionary
FADE

vorsehen

transitiv

۱. در نظر داشتن؛ در نظر گرفتن؛ در نظر بودن؛ پیش بینی کردن؛ منظور کردن؛ [نیز:] تعیین / مقرر کردن

مثال‌ ها:

در نظر داشتند پاره ای از مقررات را تغییر دهند

man sah vor, einige Bestimmungen zu ändern

کسی را برای سمتی در نظر گرفتن

jmdn. für einen Posten vorsehen

این هزینه در بودجه در نظر گرفته نشده / پیش بینی نشده بود

das war nicht im Etat vorgesehen

قانون برای این جرم مجازاتِ سختی تعیین کرده است

das Gesetz sieht dafür eine hohe Strafe vor

امروز قرار است چه کنیم؟ برای امروز چه در نظر گرفته شده است؟

was ist für heute vorgesehen?

جلسه قرار است هفتۀ آینده تشکیل شود

die Sitzung ist für nächste Woche vorgesehen

تاریخِ پیش بینی شده

der vorgesehene Termin

۲. مواظب (ـِ چیزی) بودن

sich vorsehen (vor Dat.)