wort dictionary
FADE

vor

Präposition

۱. جلوِ

Dat./Akk.; lok. (vor der Tür usw.)

مثال‌ ها:

جلوِ گاراژ پارک کردن

vor der Ausfahrt parken

اتومبیل را ببرید جلوِ ساختمان

fahren Sie das Auto vor das Haus

مردی که جلوِ سینما اسیتاده است، مردِ جلوِ سینما

der Mann vor dem Kino

۲. در برابرِ، در حضورِ

Dat./Akk.; lok. (vor Zeugen usw.)

مثال‌ ها:

در برابرِ جمعی بزرگ

vor einem großen Publikum [eine Rede halten]

۳. قبل از، پیش از؛ مانده به، نرسیده به

Dat./Akk.; lok. (vor der Stadt usw.)

مثال‌ ها:

کمی مانده به / قبل از مونیخ

kurz vor München

آخرین جایگاهِ پمپِ بنزین قبل از (رسیدن به) اتوبان

letzte Tankstelle vor der Autobahn

۴. پیش از، قبل از؛ مانده به

Dat.; temp. (Ggs. nach)

مثال‌ ها:

او پیش از من / پیش از ساعتِ هشت آمد

er ist vor mir/ vor acht Uhr gekommen

شبِ پیش از حرکتم

am Abend vor meiner Abreise

کمی مانده به / پیش از انتخابات

kurz vor der Wahl

ساعت ده دقیقه (مانده) به یک است

es ist 10 vor eins

۵. پیش، قبل

Dat.; temp. (Ggs. in)

مثال‌ ها:

چهار هفته پیش

vor vier Woche

چند وقت پیش، چندی پیش

vor einiger Zeit

این اواخر، تازگیها، چند وقت پیش، چندی پیش، اخیراً، بتازگی

vor kurzem

۶. از؛ از شدتِ، از فرطِ

Dat. (vor Angst, Freude usw.)

مثال‌ ها:

از (شدتِ) درد / سرما

vor Schmerzen/ Kälte

از (شدتِ) خنده، از بس که خنده ام گرفته بود

vor (lauter) Lachen

از فرطِ کار،‌ از بس که کار داشتم

vor lauter Arbeit

لرزیدن از

zittern vor

ترسیدن از

sich fürchten vor

۷.

عبارات کاربردی:

پیشِ خود؛ زیرِ لب

vor sich hin (murmeln usw.)

در درجۀ اول، قبل از هر چیز، اول از همه [عا]؛ [نیز:] بالاخص، بخصوص، مخصوصاً، بویژه

vor allem; vor allen Dingen

اینجا چه خبر است؟ اینجا چه خبر شده / چه اتفاقی افتاده است؟

was geht hier vor sich?

چیزی / کاری را (هنوز) در پیش داشتن

etwas (noch) vor sich Dat. haben

با مسأله ای روبرو / مواجه بودن

vor einem Problem usw. stehen