verschreiben
transitiv۱. تجویز کردن (برای)؛ نسخه نوشتن (برای)
(jmdm.) etwas verschreiben
مثال ها:
برای چیزی نسخه گرفتن
sich etwas verschreiben lassen
۲. [در موقعِ نوشتن] اشتباه کردن، اشتباه / غلط نوشتن
sich verschreiben
۳. نوشتن و مصرف کردن، کار کردن [عا]
Papier usw.
۴. خود را وقفِ چیزی کردن، تمام و کمال به چیزی پرداختن
sich verschreiben Dat. (sich widmen)
۵. منتقل کردن به، انتقال دادن به، به نامِ کسی کردن
jmdm. etwas verschreiben