wort dictionary
FADE

verlaufen

intransitiv

۱. پیش رفتن؛ گذشتن، برگذار شدن

Vorgang

مثال‌ ها:

به طورِ عادی پیش رفتن، جریانِ عادیِ خود را طی کردن

normal verlaufen

جشن چطور گذشت؟

wie ist das Fest verlaufen?

۲. گذشتن از، عبور کردن از؛ کشیده شدن

Grenze, Weg, Fluss usw.

مثال‌ ها:

این خطها موازیند

die Linien verlaufen parallel

۳. راه افتادن؛ آب شدن

Farbe usw.