verdrängen
transitiv۱. کنار زدن؛ به در کردن؛ راندن؛ طرد کردن؛ [روانشناسی:] سرکوب کردن، واپس زدن
مثال ها:
عقده های سرکوب شده / سر کوفته / واپس زده
verdrängte Komplexe
۱. کنار زدن؛ به در کردن؛ راندن؛ طرد کردن؛ [روانشناسی:] سرکوب کردن، واپس زدن
عقده های سرکوب شده / سر کوفته / واپس زده
verdrängte Komplexe