wort dictionary
FADE

trauen

intransitiv

۱. اعتماد / اطمینان داشتن به، اعتماد کردن به

jmdm./ einer Sache trauen

مثال‌ ها:

من (هیچ) به او اعتماد ندارم

ich traue ihm nicht (über den Weg)

عبارات کاربردی:

باور نمی کردم چه می شنوم / چه می بینم

ich traute meinen Ohren/ Augen nicht

۲. جرأت کردن (که)، جرأتش را / دلش را داشتن (که)، رویش شدن (که)

sich trauen (zu)

مثال‌ ها:

جرأت نمی کردم از او بپرسم

ich traute mich nicht, sie zu fragen

۳. جرأتِ / دلِ کاری را داشتن

tr.; sich etwas trauen

۴. به عقدِ یکدیگر در آوردن، عقد کردن

tr.

مثال‌ ها:

ازدواج کردن

sich trauen lassen