wort dictionary
FADE

schreiben

starkes Verb

۱. نوشتن

[hat]

مثال‌ ها:

خواندن و نوشتن یاد گرفتن

lesen und schreiben lernen

این لغت را بزرگ/ کوچک می نویسند

dieses Wort wird groß-/ kleingeschrieben

خوانا نوشتن

deutlich schreiben

با دست/ با کامپیوتر نوشتن

mit der Hand/ dem Computer schreiben

با جوهر/ با مداد نوشتن

mit Tinte/ Bleistift schreiben

چیزی را روی تکه کاغذی نوشتن

etwas auf einen Zettel schreiben

مشغول نوشتن رمان تازه ای است، دارد رمان تازه ای می نویسد

er schreibt einen neuen/ an einem neuen Roman

الان دو ساعت است که مشغول نوشتن شکایت نامه است

er schreibt schon zwei Stunden an der Beschwerde

مقاله ای/ گزارشی نوشتن

einen Artikel/ Bericht schreiben

آن داستان به زبان آلمانی نوشته شده است

die Erzählung ist in deutscher Sprache geschrieben

(بنا) به نوشته ی این روزنامه ...، چنانکه این روزنامه می نویسد ...

wie diese Zeitung schreibt ...

روزنامه ها در این مورد چه می نویسند/ می گویند؟

was schreibt die Zeitung darüber?

نوشته هایش درباره ی تاریخ معاصر است، او راجع به تاریخ معاصر کتاب/ مطلب/ چیز می نویسد

er schreibt über die Zeitgeschichte

برای مطبوعات مطلب می نویسد، روزنامه نویس/ روزنامه نگار است

er schreibt für die Presse

سال هاست که نویسندگی می کند/ مطلب می نویسد/ چیز می نویسد

sie schreibt schon seit Jahren

پیچیده نوشتن، سبک پیچیده ای داشتن

kompliziert schreiben

به زبان ساده ای/ همه فهمی می نویسد

sie schreibt in einer Sprache, die jeder versteht

خط خوبی داشتن

gut schreiben (Handschrift)

این خودکار خوب می نویسد

der Kugelschreiber schreibt gut

هنوز نوشتن بلد نیست

er kann noch nicht schreiben

به کسی نوشتن آموختن

jdm. das Schreiben beibringen

چیزی را پاک نویس کردن

etwas ins Reine schreiben

عبارات کاربردی:

این را می شد از چهره اش مشاهده کرد

es stand ihm im Gesicht geschrieben

این نقش کاملاً برازنده ی او است

diese Rolle ist ihr auf den Leib geschrieben

گواهی عدم توانایی کار از پزشک گرفتن

sich krankschreiben lassen

این جریان در سال 1950 اتفاق افتاد

man schrieb das Jahr 1950

۲. نامه نوشتن، نوشتن

[hat]; Brief usw.

مثال‌ ها:

به کسی نامه نوشتن

jdm. einen Brief schreiben; einen Brief an jdn. schreiben

برایم (نامه) نوشته است که

er hat mir geschrieben, dass

کارتی به/ برای کسی نوشتن، کارتی برای کسی فرستادن

jdm./ an jdn. eine Karte schreiben

نامه ای به/ برای اداره ی اتباع خارجی نوشتن

einen Brief an das Ausländeramt schreiben

باز هم نامه ننوشته است

er hat wieder nicht geschrieben

۳. به هم نامه نوشتن، با همدیگر مکاتبه/ نامه نگاری داشتن، با همدیگر مکاتبه/ نامه نگاری کردن

sich/ einander schreiben (korrespondieren)

۴. اسمش را چطور می نویسند/ می نویسد؟ املای اسمش چطور است؟

wie schreibt er sich?

مثال‌ ها:

این لغت را با ایگرگ می نویسند

das Wort schreibt sich mit y

این کلمه چطور نوشته می شود؟

wie schreibt sich dieses Wort?