wort dictionary
FADE

schon

۱. به این زودی، به همین زودی؛ همین حالا؛ همین؛ همان؛ دیگر

früher als erwartet usw.

مثال‌ ها:

همین حالا می توانی بیایی

du kannst schon (jetzt) kommen

همین امروز/ فردا

schon heute/ morgen

فردای همان روز، همان روز بعد

schon am nächsten Tag

هوا به این زودی/ دیگر روشن شده است

draußen ist es schon hell

درخت ها دیگر دارند سبز می شوند

die Bäume werden schon grün

وقتی که پزشک رسید او دیگر مرده بود

sie war schon tot, als der Arzt kam

(حالا) دیگر روی هم رفته خوب شنا می کند

er schwimmt schon ganz gut

ساعت شش (که می شود دیگر) باید بلند شود

er muss schon um sechs Uhr aufstehen

مغازه ها ساعت شش (که می شد دیگر) می بستند

die Geschäfte machten schon um 18 Uhr zu

هنوز دو روز نگذشته بود که برگشت

schon nach zwei Tagen war er wieder da

و (در یک چشم به هم زدن) فلنگ را بست

[er klaute das Fahrrad,] und schon war er weg

اتوبوس رفته است

der Bus ist schon weg

باید به این زودی بروی؟

musst du schon weg?

به این زودی می خواهید بروید؟

wollen Sie schon (jetzt) gehen?

۲. (حالا) دیگر

länger, öfter, weiter als erwartet

مثال‌ ها:

(حالا) دیگر سه هفته است که در بیمارستان است

er liegt schon drei Wochen im Krankenhaus

اما آن وقت دیگر خیلی دیر شده بود

dann war es aber schon zu spät

باز/ دیگر چه می خواهد؟

was will er denn schon wieder?

۳. هم، حتی ... هم؛ به تنهایی؛ خود؛ تنها، فقط؛ همین؛ همان

sogar, allein

مثال‌ ها:

یک میلی گرم از این زهر هم (به تنهایی) ممکن است مهلک باشد

ein Milligramm des Gifts kann schon tödlich sein

(حتی) هیچ به هیچ هم برای او حکم موفقیت را خواهد داشت

schon ein Remis wäre ein Erfolg für ihn

(تنها) از سر ادب هم که شده باشد

schon aus Höflichkeit

(حتی) تصورش هم (به تنهایی) وحشتناک است

(allein) schon der Gedanke daran ist schrecklich

وضع او خود به خود هم/ همین طوری هم [عا] به قدر کافی بد هست

ihm geht es schon so schlecht genug

حتی افلاطون هم (قرن ها پیش) گفته است که

schon Platon hat gesagt, dass

از همان (دوران) کودکی

schon als Kind

او از همان زمان بچگی فلج بود

schon als Kind war er gelähmt

همینقدرش هم گران است

es ist so schon teuer genug

۴. قبلاً (هم)، پیشتر (هم)؛ از پیش، از قبل

vorher

مثال‌ ها:

من او را قبلاً هم یک جایی دیده ام

ich habe ihn schon (einmal) gesehen

همان طور که قبلاً (هم) گفتم ...

wie ich schon gesagt habe ...

خودش (از قبل) اطلاع داشت

er wusste schon Bescheid

می دانم؛ قبلاً دیده امش؛ [نیز:] من گوشم از این حرف ها پر است

das kenne ich schon

آخه چرا این را قبلاً نگفتی؟

warum hast du das bloß nicht schon früher gesagt?

۵. تا به حال، تا کنون؛ هیچ وقت

bis jetzt; jemals

مثال‌ ها:

من تا به حال تمام سعی ام را کرده ام

ich habe schon alles Mögliche versucht

این اتفاق تا به حال چند بار پیش آمده است؟

wie oft ist das schon vorgekommen?

تا به حال سه بار/ با این دفعه سه بار است که به خانه اش تلفن کرده ام

ich habe schon dreimal bei ihm angerufen

تا به حال (هیچ وقت) در اسپانیا بوده اید؟

sind Sie schon (einmal) in Spanien gewesen?

آیا تا به حال آنجا بودی؟

warum du schon mal/ einmal dort?

۶. [بدون معادل مستقیم فارسی، اغلب ماضی نقلی یا بعید کافی است]

keine Wortentsprechung

مثال‌ ها:

صبحانه خورده اید؟

haben Sie schon gefrühstückt?

قرارداد امضا شده بود؟

war der Vertrag schon unterschrieben?

۷.

verstärkend

مثال‌ ها:

موفق می شود (نگران نباش)

er wird es schon schaffen

ترتیبش را (به نحوی) می شود داد

das lässt sich schon machen

این دو نفر همیشه(ی خدا) از هم متنفر بوده اند

die beiden haben sich schon immer gehasst

من این کار را مدتی است که/ مدت ها است که می خواهم بکنم

das habe ich schon lange vor

امکان این باز بیشتر است

das ist schon eher möglich

فردا که به هیچ وجه، فردا اصلاً و ابداً، حرف فردا را که نزن

morgen schon gar nicht

او نمی خواهد ولی من چرا/ من می خواهم

er will es nicht, aber ich schon

حق البته با توست ولی ...

du hast schon recht, aber ...

امکانش (البته) هست

das ist schon möglich

(البته) می توانم فکر کنم چه می خواهد

ich kann mir schon denken, was er will

حالا می بینی، خودت می بینی

du wirst schon sehen!

خودش (خیلی خوب) می داند چرا

er weiß schon warum

زود باش دیگر!

mach schon!

برو دیگر!

geh schon!

خوب بگو دیگر چه شد

nun sag schon, wie es war

آمدم (بابا)!، دارم میام (دیگه)!

ich komme ja schon!

خیلی خوب (بابا)، خب باشه [من این پول را به تو می دهم]

schon gut [ich gebe dir das Geld]

تو که این حرف ها سرت نمی شود

was verstehst du schon davon?

مگر پول چیست؟، پول که اهمیتی ندارد؟

was ist schon Geld?

خوب که چی؟، مگر مهم است؟

was heißt das schon?

مگر چه می شود؟، مگر عیبی دارد؟، چه مانعی دارد؟

was macht das schon?

یا رومی روم یا زنگی زنگ!

[=> wennschon] wenn schon, denn schon!

فکر می کنم که این طور است!

ich denke/ glaube schon!

چه مدت (چند وقته که) اینجا هستی؟

wie lange (seit wann) nist du schon hier?

مدت هاست که انتظارش را کشیده ام!

das habe ich schon lange erwartet

مهم نیست!، خواهش می کنم!

schon gut!

حوصله اش را در اصل/ در واقع دارم اما ...

Lust hätte ich schon, aber ...

حالشو که دارم ولی وقتش را ندارم

Lust hätte ich schon, ich habe aber keine Zeit

او از رئیس جدید اصلاً راضی نیست ولی در عوض من (هستم)

er ist mit dem neuen Chef gar nicht zufrieden, aber ich schon

آخه این به درد کی می خورد؟

wem nützt das schon?

یالا، بگو دیگه!

nun rede doch schon!