schmeicheln
schwaches Verb۱. تملق/ مجیز کسی را گفتن، پیش کسی چاپلوسی/ تملق گویی کردن، کاسه لیسی کسی را کردن؛ از کسی زیاده از حد تعریف و تمجید کردن
[hat]; jdm. schmeicheln (Schmeicheleien machen)
خود پسندی کسی را ارضا کردن، کسی را خر کردن [عا]
jds. Eitelkeit schmeicheln
۲. از چیزی خوشش آمدن؛ باب طبع کسی بودن؛ [لباس:] به کسی آمدن؛ [نیز:] کسی را خوشگل کردن/ نشان دادن
[hat]; itr.; etwas schmeichelt jdm.
از این تحسین خیلی خوشش آمد
dieses Lob schmeichelte ihm sehr
این گونه عقاید باب طبع توده ی مردم است
solche Ansichten schmeicheln der Menge
پیراهن تازه اش خیلی به او می آید
das neue Kleid schmeichelt ihr sehr
این عکس عجیب خوشگلش کرده، در این عکس چه خوشگل افتاده
das Foto ist aber geschmeichelt!
این مدل جدید مو او را خوشگل می کند
die neue Frisur schmeichelt ihr
۳. تصور/ خیال/ گمان کردن؛ [نیز:] خودستایی کردن، از خود تعریف کردن؛ خیال برش داشتن
sich Dat. schmeicheln
تصور می کنم سخنران بدی نباشم
ich schmeichele mir, ein guter Redner zu sein
بی آنکه بخواهم خودستایی کرده باشم مایلم بگویم که ...
ohne mir schmeicheln zu wollen, möchte ich sagen ...
۴. کسی را ناز و نوازش کردن
[hat]; mit jdm. schmeicheln