wort dictionary
FADE

schmecken

schwaches Verb

۱. مزه ی شیرینی/ ترشی داشتن، مزه ی شیرینی/ ترشی دادن، شیرین مزه/ ترش مزه بودن

[hat]; süß, sauer usw. schmecken

۲. مزه دادن (به)؛ [نیز:] خوشمزه بودن

[hat]; (jdm.) schmecken

مثال‌ ها:

مزه اش چطور است؟، چه مزه ای می دهد؟

wie schmeckt es?

خوشمزه است؟، مزه می دهد؟

schmeckt's?

خوشمزه بود؟، خوشتان آمد؟، (به شما) مزه داد؟

hat es Ihnen geschmeckt?

مزه نمی دهد، خوشمزه نیست

das schmeckt nicht

خوشمزه/ بد مزه بودن، مزه دادن/ ندادن

gut/ schlecht schmecken

مزه ی شراب برایتان چطور است؟

wie schmeckt Ihnen der Wein?

به من خیلی مزه داد، به من خیلی چسبید

es hat mir sehr gut geschmeckt

۳. مزه ی چیزی دادن

[hat]; schmecken nach

مثال‌ ها:

مزه ی ... می دهد

das schmeckt nach ...

مزه ی کاه می دهد، هیچ مزه ای نمی دهد، اصلاً مزه ندارد

das schmeckt nach nichts

مزه ی ماهی/ سوخته دادن

nach Fisch/ nach angebrannt schmecken

مزه ی چه می دهد؟

wonach schmeckt es?

۴. چشیدن

[hat]; tr. (kosten)

۵. مزه ی چیزی را فهمیدن

[hat]; tr. (herauskosten)

مثال‌ ها:

آدم مزه ی سیر را در سالاد تقریباً نمی فهمید

man schmeckte den Knoblauch im Salat kaum

۶.

عبارات کاربردی:

از این کار خوشش نمی آید، این کار باب طبعش نیست/ به دلش نمی نشیند

die Arbeit schmeckt ihm nicht (ugs.)

حالت خودستایی پیدا خواهد کرد

das wird nach Selbstlob schmecken

(به شوخی:) خیلی لذیذ است، محشر است (باز هم می خواهم بخورم)

das schmeckt nach mehr (ugs.)

نوش جان!، مزه بدهد!، بفرما! (قبل از غذا خوردن)

lassen Sie sich's (gut) schmecken!; lass es dir schmecken!