wort dictionary
FADE

scheitern

schwaches Verb

۱. عملی نشدن (نقشه)، عقیم/ بی اثر/ بی نتیجه ماندن، به نتیجه/ به جایی نرسیدن، به شکست انجامیدن، با عدم موفقیت روبرو شدن؛ [نیز:] از هم پاشیدن، به هم خوردن، ملغی شدن

[ist]; Sache

مثال‌ ها:

نقشه اش (به سبب مخالفت دیگران) عقیم ماند

sein Plan ist/ er ist mit seinem Plan (an den Widerständen der anderen) gescheitert

کوشش برای نجات آنان به جایی نرسید

der Versuch, sie zu retten, scheiterte

آن شرکت/ زندگی زناشویی آنان از هم پاشید

das Unternehmen/ ihre Ehe ist gescheitert

۲. شکست خوردن، با شکست روبرو/ مواجه شدن، دچار شکست شدن، به مقصود نرسیدن

[ist]; Person

مثال‌ ها:

علتِ شکست او این بود

daran ist er gescheitert

تیم ما (با نتیجه ی) سه به چهار از ایتالیا شکست خورد

unsere Mannschaft scheiterte an Italien (mit) 3:4