scheiden
transitiv۱. فسخ کردن، طلاق دادن
[hat]; Ehe usw.
زناشویی آنان چندی بعد به طلاق انجامید
die Ehe wurde bald geschieden
۲. از هم طلاق گرفتن، متارکه کردن
sich scheiden lassen
زن خود را طلاق دادن
sich von seiner Frau scheiden lassen
از شوهر خود طلاق گرفتن
sich von ihrem Mann scheiden lassen
زن طلاق گرفته
eine geschiedene Frau
۳. جدا کردن، سوا کردن [عا]، تفکیک/ مجزا کردن؛ [نیز:] تفاوت گذاشتن، فرق قائل شدن، متمایز کردن
[hat]; trennen
دیواری دو قطعه زمین را (از یکدیگر) جدا می کند
eine Mauer scheidet die beiden Grundstücke
قارچ های سمی را از قارچ های خوراکی جدا/ سوا کردن
die giftigen Pilze von den essbaren scheiden
میان «معنا» و «محتوا» تفاوت گذاشته است
er hat "Bedeutung" von "Inhalt" geschieden
تربیتشان آنان را (از یکدیگر) متمایز می کند
ihre Erziehung scheidet die beiden (voneinander)
۴. متفاوت بودن (با)، تفاوت/ تضاد/ فرق داشتن (با)، فرق کردن (با)
sich scheiden (von)
نظرهای ما در مورد این مسئله با هم متفاوت است
bei dieser Frage scheiden sich unsere Meinungen
در این مورد عقاید مختلف است
hier scheiden sich die Geister
۵. (از یکدیگر) جدا شدن، یکدیگر را ترک گفتن
[ist]; auseinandergehen
۶. از کسی جدا شدن؛ کسی/ جایی را ترک گفتن
[ist]; scheiden von (abreisen)
جان سپردن، درگذشتن، زندگی را بدرود گفتن
aus dem Leben scheiden
از سمت خود کناره گیری کردن
aus dem Amt scheiden