wort dictionary
FADE

regnen

schwaches Verb

۱. باران آمدن، باران باریدن، باریدن؛ [مج:] سیل چیزی سرازیر شدن

[hat]; es regnet

مثال‌ ها:

باران می بارد

es regnet

باران تندی/ سیل آسایی می آمد

es regnete stark/ in Strömen

ناگهان باران گرفت/ در گرفت

plötzlich fing es an zu regnen

باران بند نمی آمد/ قطع نمی شد، یک بند/ یک ریز می بارید [عا]

es hörte nicht auf zu regnen; es regnete unaufhörlich

سه ساعت است که دارد می بارد/ باران می آید

es regnet seit drei Stunden

عبارات کاربردی:

سیل شکایت سرازیر شده بود، آن ها را شکایت باران کرده بودند

es regnete Beschwerden

مثل لوله ی آفتابه باران می بارید، شرشر باران می آمد

es regnete Bindfäden (ugs., scherzh.)