rege
Adjektiv۱. زنده، پرحرارت، گرم؛ [نیز:] بسیار زیاد، فراوان، وافر؛ پررونق؛ شلوغ
Sache
مثال ها:
بحث زنده/ پرحرارت
eine regee Diskussion
احتمال می دهیم که عده ی کثیری شرکت کنند
wir rechnen mit einer regen Beteiligung
برو و بیایی بود؛ رفت و آمد بسیار زیاد بود، خیلی شلوغ بود
es herrschte reger Verkehr
۲. سرزنده؛ [نیز:] پرجنب و جوش، پرتحرک، فعال؛ چابک، تیز، قبراق [عا]؛ سرحال
Person
مثال ها:
به فعالیت/ به جنب و جوش افتادن، فعال شدن
rege werden
۳. دست دادن (به کسی)، بیدار/ ایجاد شدن (در کسی)
rege werden (in jdm.) (Gefühl)
Grammatik
POSITIV | rege |
KOMPARATIV | reger |
SUPERLATIV | am regsten |