wort dictionary
FADE

pressen

schwaches Verb

۱. پِرِس کردن، فشار دادن، فشردن؛ (با ماشین پرس) درست کردن/ به صورت چیزی درآوردن

[hat]

۲. آب گرفتن، آب چیزی را گرفتن، آب میوه گرفتن

[hat]; Früchte

مثال‌ ها:

لیمویی را آب گرفتن، آب لیمویی را گرفتن

den Saft aus der Zitrone pressen

۳. روغن گرفتن، روغن چیزی را درآوردن

[hat]; Oliven usw.

۴. تپاندن در، چپاندن در، با فشار وارد چیزی کردن، فرو کردن در

[hat]; pressen in Akk.

مثال‌ ها:

فشار دادن به

pressen gegen/ an Akk.

دست خود را به پیشانی کسی چسباندن/ فشار دادن

jdm. die Hand an die Stirn pressen

هوا را با فشار از چیزی گذراندن/ رد کردن

Luft durch etwas pressen

۵. زور زدن (در هنگام وضع حمل)

[hat]

۶. واداشتن

[hat]

عبارات کاربردی:

به کسی فشار آوردن که، کسی را در فشار گذاشتن که، کسی را مجبور به کاری کردن

jdn. zu etwas pressen