wort dictionary
FADE

niedrig

Adjektiv

۱. کوتاه؛ پست؛ پایین

مثال‌ ها:

صندلی کوتاه

ein niedriger Stuhl

سقف کوتاه/ پست/ پایین

ein niedriges Dach

سقف این اتاق ها بیش از حد کوتاه/ پایین است

die Räume sind zu niedrig

کوه های پست/ کوتاه

niedrige Berge

چیزی را پایین تر آویزان کردن

etwas niedriger hängen

نزدیک به زمین/ در ارتفاع کم پرواز کردن، پایین پرواز کردن

niedrig fliegen

۲. پایین، کم؛ نازل؛ کوچک

(Preis, Gehalt, Temperatur, Druck usw.)

مثال‌ ها:

به پایین ترین سطح خود رسیدن

seinen niedrigsten Stand erreichen (Devisenkurse usw.)

عددی کوچکتر از شش

eine niedrigere Zahl als sechs

فشار خونم خیلی پایین است

mein Blutdruck ist zu niedrig

۳. پست، پایین

gesellschaftlich

مثال‌ ها:

از طبقه ای/ خانواده ای پست

von niedriger Herkunft

این کار را دون شأن خود می دانست

die Arbeit war ihm zu niedrig

۴. پست

(Gesinnung, Instinkt usw.)

مثال‌ ها:

مسائل پست مادی

niedrige, materialistische Dinge

Grammatik

POSITIVniedrig
KOMPARATIVniedriger
SUPERLATIVam niedrigsten