wort dictionary
FADE

nennen

starkes Verb

۱. اسم گذاشتن (روی)، اسم/ نام دادن به، نامیدن

[hat]; tr. (einen Namen geben)

مثال‌ ها:

اسم بچه تان را می خواهید چه بگذارید؟ چه اسمی می خواهید روی بچه بگذارید/ به بچه بدهید؟

wie wollt ihr das Kind nennen?

اسم مستعارش را گذاشته بود رنو، اسم مستعارش رنو بود

auch: sich nennen: als Künstler nannte er sich Reno

۲. نامیدن، خواندن؛ گفتن به؛ اسم گذاشتن؛ دانستن، قلمداد کردن

[hat]; tr. (bezeichnen als)

مثال‌ ها:

او را دروغگو نامید، به او گفت دروغگو

sie nannte ihn (einen) Lügner

به این می گویند جرأت/ کتاب

das nenne ich Mut/ ein gelungenes Buch

و تو به این می گویی فرهنگ؟ تو اسم این را می گذاری فرهنگ؟

und das nennst du Kultur?

آن وقت این آدم خودش را هنرمند می نامد/ هنرمند می داند/ اسم خودش را گذاشته است هنرمند

auch sich nennen: und das nennt sich Künstler

نمی شود گفت قشنگ است

schön kann ich das nicht nennen

۳. اسم چیزی ... بودن، نام داشتن، نامیده/ خوانده شدن

sich nennen (heißen)

مثال‌ ها:

اسم آن خیابان چیست؟

wie nennt sich die Straße?

۴. صدا زدن، صدا کردن؛ گفتن به

[hat]; tr. (anreden, rufen)

مثال‌ ها:

اسمش توماس است ولی فسقلی صدایش می زنند/ به او می گویند فسقلی

er heißt Thomas, aber sie nennen ihn Kleiner

کسی را به اسم کوچکش صدا زدن

jmdn. beim/ bei seinem/ mit seinem Vornamen nennen

۵. ذکر کردن، گفتن؛ اسم بردن (از)، نام بردن (از)

[hat]; tr. (angeben, erwähnen)

مثال‌ ها:

مهم ترین نکات را ذکر کردن

die wichtigsten Punkte nennen

(برای کسی) دلیل چیزی را ذکر کردن/ گفتن/ آوردن

(jdm.) den Grund für etwas nennen

قیمت ثابتی نگفتن

keinen festen Preis nennen

مثال آوردن/ زدن/ ذکر کردن

Beispiele nennen

بلندترین کوه جهان را اسم ببر، اسم بلندترین کوه جهان چیست؟

nenne mir den höchsten Berg der Welt!

از کسی اسم هم برد؟ اسم کسی را هم برد/ گفت؟

hat sie auch Namen genannt?

اسم او را نبردند/ نگفتند؛ از او اسمی نبردند/ به میان نیامد

er/ sein Name wurde nicht genannt

گفته شده، مذکور؛ متخلص به

genannt