nagen
schwaches Verb۱. چیزی را جویدن، چیزی را گاز زدن
[hat]; itr. (an einem Knochen usw.)
مثال ها:
لب پایین خود را جویدن
an der Unterlippe nagen
۲. (گاز زدن و) کندن/ جدا کردن (از)
[hat]; tr.; + von
۳. چیزی را خوردن (و تراشیدن/ از بین بردن)؛ کسی را تحلیل بردن؛ روح کسی را عذاب/ آزار کردن
[hat]; itr.; nagen an Dat.
مثال ها:
چیزی کسی را آزار می دهد
etwas nagt an jdm.