multipel
Adjektiv۱. متعدد، چند قطبی
مثال ها:
بیماری ام اس MS (بیماری مغز و نخاع همراه با سفت شدن بافت ها و اندام و یا بخش هایی از اندام)
multiple Sklerose (MS)
Grammatik
POSITIV | multipel |
KOMPARATIV | multipel |
SUPERLATIV | multipel |
۱. متعدد، چند قطبی
بیماری ام اس MS (بیماری مغز و نخاع همراه با سفت شدن بافت ها و اندام و یا بخش هایی از اندام)
multiple Sklerose (MS)
POSITIV | multipel |
KOMPARATIV | multipel |
SUPERLATIV | multipel |