FADE

möglich

Adjektiv

۱. ممکن، امکان پذیر، میسر، شدنی، مقدور

مثال‌ ها:

تمام موارد ممکن

alle möglichen Fälle

انواع و اقسام جانور، همه جور حیوان، هر حیوانی که بگویی [عا]

alle möglichen (Arten von) Tiere(n)

در رنگ های گوناگون

in allen möglichen Farben

در چارچوب امکانات

im Rahmen des Möglichen

برایم امکان پذیر نبود که با شما/ با تو بیایم

es war mir nicht möglich mitzukommen

متاسفانه ممکن/ میسر نشد بیایم

leider war es mir nicht möglich zu kommen

متنهای کوشش خود را کردن، حداکثر سعی خود را کردن

sein Möglichstes tun

من هر چه می شد کردم، هر کاری که ممکن/ امکان پذیر بود کردم

ich habe alles Mögliche versucht

برای نجات او (آن ها) هر کاری که ممکن بود کرد

er hat alles Mögliche versucht, um sie zu retten

می توانی ترتیبی بدهی که بتوان/ که او بتواند...

kannst du es (ihm) möglich machen, zu...

۲. امکان داشتن، ممکن بودن، بعید نبودن، امکانش بودن

möglich sein (anzunehmen sein)

مثال‌ ها:

امکان دارد/ بعید نیست که اشتباه می کنم

es ist möglich, dass ich mich täusche

امکانش هست، امکانش زیاد است، هیچ بعید نیست

das ist leicht/ gut/ schon möglich

محال است، ممکن نیست

nicht möglich!

۳. هر چه... تر، تا آنجا که ممکن است، حتی الامکان، حتی المقدور

so ... wie möglich

مثال‌ ها:

هر چه زودتر، در اسرع وقت

so bald wie möglich

با صدای هر چه بلندتر

so laut wie möglich

تا آن جا که ممکن است

so weit wie möglich

دستتان را تا آنجا که ممکن است کم حرکت بدهید

bewegen Sie den Arm so wenig wie möglich

Grammatik