mitnehmen
starkes Verb۱. برداشتن (و با خود بردن)، (با خود/ همراه خود) بردن؛ (خریدن و) با خود آوردن
[hat]
برای کسی چیزی بردن
jdm. etwas mitnehmen
بچه ها را هم با خود به مسافرت بردن
die Kinder auf die Reise mitnehmen
کسی را با اتومبیل همراه خود بردن، کسی را هم سوار کردن، کسی را رساندن
jdn. im Auto mitnehmen
این بسته را هم با خودت به پستخانه می بری؟
nimmst du dieses Päckchen mit zur Post?
می توانم یکی از این ها را بردارم
darf ich (mir) eins mitnehmen
[بروشور و غیره:] مجانی است؛ [غذا:] بردنی، بخر و ببر
zum Mitnehmen
۲. بلند کردن، کش رفتن
[hat]; stehen
۳. از پا انداختن، داغان/ هلاک کردن، درب و داغان کردن [عا]، فرسوده کردن
[hat]; anstrengen, zusetzen
۴. استفاده کردن از
[hat]; Gelegenheit usw., ausnutzen
حداکثر استفاده را از زندگی کردن
alles mitnehmen, was man kann
۵. [در ضمن] سری هم به جایی زدن/ از جایی هم دیدن کردن
[hat]; Ort usw., besuchen