wort dictionary
FADE

mitgehen

starkes Verb

۱. (با کسی) رفتن، همراه (کسی) رفتن؛ (همراه) آمدن؛ همراهی کردن؛ [نیز:] دنبال کردن

[ist]

مثال‌ ها:

من هم می توانم (با او به سینما) بروم/ (با تو به سینما)‌ بیایم

darf ich (ins Kino) mitgehen?

چند قدم دیگر هم همراهت می آیم/ همراهیت می کنم

ich gehe noch ein Stückchen (mit dir) mit

۲. همراهی کردن، (پا به پا) آمدن [عا]: سراپا گوش بودن

[ist]; Zuhörer usw.

۳. با زمان پیش رفتن، از زمان عقب نماندن

[ist]; mit der Zeit mitgehen

۴. کش رفتن، بلند کردن

[ist]; mitgehen lassen ugs. (stehlen)

عبارات کاربردی:

چیزی را دزدیدن/ کش رفتن

etwas mitgehen lassen/ heißen