wort dictionary
FADE

mäßig

Adjektiv

۱. متعادل، معقول؛ در حد اعتدال،‌ میانه، به اندازه؛ میانه رو؛ معتدل

Genuss, Forderung, Tempo usw.

مثال‌ ها:

در نوشیدن اندازه نگه داشتن/ حد نگه داشتن/ امساک کردن/ از حد اعتدال خارج نشدن/ افراط نکردن/ زیاده روی نکردن

mäßig trinken; im Trinken mäßig sein

۲. متوسط،‌ معمولی؛ ناکافی، نسبتاً کم

mittelmäßig

Grammatik

POSITIVmäßig
KOMPARATIVmäßiger
SUPERLATIVam mäßigsten