leuchten
schwaches Verb۱. روشن بودن؛ نور دادن؛ گل انداختن [آتش]
[hat]; (Licht, Kerze usw.)
مثال ها:
پرنور بودن، نور روشنی داشتن
hell leuchten
۲. روشن شدن
[hat]; aufleuchten
۳. درخشیدن، برق زدن؛ تابیدن
[hat]; glänzen
مثال ها:
ستاره ها می درخشند/ برق می زنند
die Sterne leuchten
مهتاب بود، ماه می تابید
der Mond leuchtete
چشم هایش می درخشید
seine Augen leuchteten
۴. راه را برای کسی روشن کردن
[hat]; jmdm. leuchten
۵. نور انداختن (با)، روشن کردن
[hat]; (mit einer Lampe usw.)
مثال ها:
زیر میز را روشن کردن
unter den Tisch leuchten
نور چراغ قوه را به صورت کسی انداختن
jmdm. mit der Taschenlampe ins Gesicht leuchten