wort dictionary
FADE

jucken

schwaches Verb

۱. خاریدن، خارش کردن، خارش داشتن

[hat]; itr., tr. (Hand usw.)

مثال‌ ها:

پشتم/ بینی ام می خارد

der Rücken/ die Nase juckt mich; es juckt mich am Rücken/ in der Nase

پوست سرم می خارید

die Kopfhaut juckte (mir)

دستم می خارد

meine Hand juckt

عبارات کاربردی:

کَکَم هم نمی گزد، هیچ باکم نیست؛ به تخمم هم نیست [رکیک]

das juckt mich nicht! ugs.

نکند تنت می خارد؟ مثل اینکه تنت می خاره؟ گویا کتک دلت می خواهد؟

dich juckt wohl das Fell? ugs.

۲. تن کسی را خوردن

[hat]; tr. (von Wolle usw.)

مثال‌ ها:

این پولور زبر است/ تنم را می خورد

der Pullover juckt mich

این پارچه تنم را می خارد (می خورد)

der Stoff juckt mich auf der Haut

۳. خود را خاراندن

sich jucken

۴. خاراندن

[hat]

۵. اشتیاق داشتن

[hat]

عبارات کاربردی:

مشتاقم این کار را بکنم، کرم این کار را دارم

es juckt mich, das zu tun

دلم داشت می رفت برای اینکه ...، له له می زدم برای اینکه ...، ویرم گرفته بود که ...

es juckte mich zu ...