wort dictionary
FADE

irren

schwaches Verb

۱. اشتباه کردن؛ در اشتباه بودن؛ خطا کردن

sich irren, itr.

مثال‌ ها:

شاید هم اشتباه می کنم/ کرده باشم

ich kann mich auch irren

قطعا اشتباه می کنی/ کرده ای

du musst dich irren

اگر اشتباه نکنم/ نکرده باشم ...

wenn ich (mich) nicht irre ...

ده مارک اشتباه (حساب) کردن

sich um zehn Mark irren

پیش‌بینی ام اشتباه/ غلط از کار درآمد

ich habe mich mit meiner Voraussage geirrt

فروشنده دو یورو اشتباه حساب کرده است

der Verkäufer hat sich um 2 Euro geirrt

عبارات کاربردی:

انسان جایزالخطا است

Irren ist menschlich Sprichw.

۲. چیزی را/ در مورد چیزی اشتباه کردن؛ چیزی/ کسی را عوضی گرفتن

sich irren in Dat.

مثال‌ ها:

تاریخ را/ در مورد تاریخ اشتباه کردن

sich im Datum irren

در را اشتباه کردم/ عوضی گرفتم (اشتباها وارد اتاقی شده ام)

ich habe mich in der Tür geirrt

جهت را اشتباه رفتن

sich in der Richtung irren

حدسم در مورد او درست نبود، در مورد او اشتباه می کردم

ich habe mich in ihm geirrt

در مورد کسی اشتباه کردن

sich in jdm. irren

شماره ی ساختمان را اشتباه گرفتن

sich in der Hausnummer irren

۳. سرگردان بودن، سرگردان گشتن، پرسه زدن؛ سرگردان (به جایی) رفتن

itr., ist (umherwandern)

مثال‌ ها:

تمام شب را در شهر سرگردان بودن

die ganze Nacht durch die Stadt irren

سرگردان از این محل به آن محل رفتن

von einem Ort zum andern irren

توی خیابان ها سرگردان بودن

durch die Straßen irren