hetzen
schwaches Verb۱. (به شدت) تعقیب/ دنبال کردن؛ دنبال کسی گذاشتن [عا]؛ [با سگ شکاری] دنبال کردن؛ دواندن
[hat]; tr. (verfolgen)
۲. هول/ دستپاچه کردن؛ فشار آوردن به
[hat]; tr.; fig. (antreiben)
دستپاچه ام نکن!
hetz mich nicht!
۳. به جان کسی انداختن، واداشتن به این که به کسی حمله کند
[hat]; tr. hetzen auf Akk./ gegen (Hund usw.)
حیوانی را واداشتن که به کسی یا به حیوانی حمله کند
ein Tier auf jdn. oder ein Tier hetzen
۴. تحریک کردن علیه، دست به اعمال تحریک آمیز زدن بر ضد، خصمانه تحریک کردن، (با سوء نیت) تبلیغات تحریک آمیز کردن؛ مردم را برانگیختن علیه؛ [نیز:] بدگویی کردن از
itr. (gegen die Regierung usw.)
۵. تحریک/ تحریض کردن به
itr. (zum Krieg usw.)
۶. عجله کردن؛ عجله داشتن؛ بدو بدو کردن [عا]؛ با عجله کار کردن؛ با عجله رفتن
itr., sich hetzen (sich beeilen)
عجله ای نیست، لازم نیست عجله کنی
du brauchst (dich) nicht zu hetzen
چرا می دوی؟ مگر سر می بری؟
hetz nicht so!
کسی را وادار به عجله کردن
jdn. hetzen