herausholen
schwaches Verb۱. بیرونآوردن (از)؛ بیرونکشیدن از، [مج:] نجاتدادن (از)، آزادکردن (از)
[*][hat]; + aus
۲. بیرونکشیدن (از)، درآوردن (از) [عا]
[*][hat]; ugs.; + aus (durch Fragen usw.)
۳. حدِ اکثرِ سعیِ خود را کردن؛ تا آنجا که ممکن است کارکردن
alles aus sich herausholen u.Ä.; ugs.
۴. (پول) درآوردن؛ (امتیاز؛ موفقیت) کسبکردن/ (پوئن) بهدستآوردن (برای)؛ بهنفع(ـِ کسی) تمامکردن؛ سودبردن
[*][hat]; + für (Gewinn erzielen; als Vorteil erreichen)
مثال ها:
در جریانِ مذاکرات امتیازاتِ زیادی برای ما بهدستآورد/ گفت و گوها را از بسیاری جهات بهنفعِ ما تمام کرد
er hat bei den Verhandlungen viel für uns herausgeholt