wort dictionary
FADE

grell

Adjektiv

۱. تند، (روشن) خیره‌کننده

(Licht, Sonne usw.)

مثال‌ ها:

نورِ خیره‌کننده‌ای داشتن، (نورِ چیزی) چشم را زدن

grell scheinen

۲. تند، زننده (رنگ)

Farbe

۳. تیز، گوشخراش (صدای خیلی زیر شبیه به جیغ)

Stimme usw.

۴. نافذ

Grammatik

POSITIVgrell
KOMPARATIVgreller
SUPERLATIVam grellsten