wort dictionary
FADE

fühlen

۱. (با دست) لمس‌کردن، دست‌زدن

tr. (mit dem Tastsinn wahrnehmen); [hat]

مثال‌ ها:

دست بزنید ببینید این پشم چه نرم است

fühlen Sie mal, wie weich die Wolle ist

[لمس کنان] دنبالِ چیزی گشتن

nach etwas fühlen

نبض کسی را گرفتن

jdm. den Puls fühlen

عبارات کاربردی:

کسی که حرف نمی شنود باید منتظر عواقب آن نیز باشد

wer nicht hören will, muss fühlen

۲. حس/ احساس‌کردن؛ احساسِ چیزی کردن

tr. (als Sinnesreiz bemerken); [hat]

مثال‌ ها:

دردِ شدیدی حس‌کردن، احساسِ دردِ شدیدی کردن

heftige Schmerzen fühlen

احساسِ تشنگی کردن

Durst fühlen

احساس/ حس می‌کرد که دیگر چیزی به‌مرگش نمانده‌است

er fühlte, dass er nicht mehr lange leben würde

۳. احساس‌کردن

tr. (seelisch empfinden); [hat]

مثال‌ ها:

احساسِ نفرت کردن در قبالِ

Haas fühlen für

احساس می‌کردم که به‌من اطمینان ندارد

ich fühlte, dass er mir nicht vertraut

۴. با کسی احساسِ همدردی کردن، در غمِ کسی شریک‌بودن

itr.; mit jmdm. fühlen

مثال‌ ها:

احساس همدردی با کسی داشتن

Mitleid mit jdm. fühlen

۵. احساسِ ... کردن، احساس‌کردن؛ خود را ... احساس‌کردن؛ خود را ... دانستن

sich fühlen

مثال‌ ها:

در اینجا احساسِ غربت می‌کند/ احساس می‌کند که غریب است

er fühlt sich hier fremd

از خود مطمئن‌بودن، به‌خود اطمینان‌ داشتن، احساسِ اطمینان کردن؛ احساسِ امنیت کردن

sich sicher fühlen

امروز حالتان چطور است؟

wie fühlen Sie sich heute?

حالت بهتر (شده)است؟

fühlst du dich (wieder) besser?

تعارف نکنید، راحت باشید، فکر کنید خانۀ خودتان است

fühlen Sie sich wie zu Hause!

احساسِ گناه می‌کند، احساس می‌کند که مقصر است، خود را مقصر می‌داند

er fühlt sich schuldig

احساسِ مسؤولیت کردن/ خود را مسؤول‌دانستن در قبالِ

sich verantwortlich fühlen für

خود را قهرمان دانستن

sich als Held fühlen

رنجیدن، به‌کسی برخوردن

sich beleidigt fühlen

احساس تنهایی کردن

sich allein (einsam) fühlen

احساس جوانی کردن

sich jung fühlen

حالم خوب نیست

ich fühle mich nicht wohl

عبارات کاربردی:

خیلی از خودش متشکر است/ ازخودراضی است/ پرافاده است، خیال می‌کند کسی است

er fühlt sich aber! ugs.

۶. حس‌داشتن، دارای حس بودن

itr.

مثال‌ ها:

هر جانداری حس دارد

jedes Lebewesen fühlt